Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-08@03:13:04 GMT

حکایت عاقبت بخیری معلمی که رئیس جمهور شد!

تاریخ انتشار: ۸ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۷۸۱۱۷

حکایت عاقبت بخیری معلمی که رئیس جمهور شد!

گروه زندگی- فاطمه زهرا نصراللهی: می‌گویند معلمی شغل انبیاست. او هم معلم بود. معلمِ ریاضی. ریاضت‌های زیادی هم کشید. اما خالصانه و از جان مایه گذاشت. نه تنها وقتی که معلم بود، بلکه حتی وقتی وزیر آموزش و پرورش شد، حتی وقتی که نخست وزیر شد و حتی وقتی که رئیس جمهور شد! گویی زنده بود برای خدمت به مردم. خالصانه روزی ۱۸ ساعت کار مفید و پربار و گره گشا همراه با تدبیر و برنامه ریزی انجام می‌داد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

 تنها ۲۸ روز بعد از رئیس جمهور شدنش در دفتر نخست وزیری همراه با نخست وزیر محبوبش شهید شد. او نمونه کامل یک رئیس جمهور بود که عاقبت به خیر شد؛ شهید «محمدعلی رجایی». سبک زندگی او الگویی خوبی برای بسیاری ماست. از مدیر و وزیر و رئیس گرفته تا کارمند و کارگر و خادم. 


شهید رجایی خالصانه روزی ۱۸ ساعت کار مفید انجام می‌داد.  

*راز عاقبت بخیری شهید رجایی چه بود؟ 

شاید دعای خیر مادرش بود که او را عاقبت به خیر کرد؛ عادت هر روزه‌اش دست‌بوسی مادر بود.  مادری که از چهار سالگی برایش هم پدر بود هم مادر! او هم خوب بلد بود رسم ادایِ دِین و احترام به والدین را. هنوز پایش را داخل خانه نگذاشته، سراغ مادر را می‌گرفت. هربار یک جوری ناز مادر را می‌کشید و نوازشش می‌کرد. یک بار با کلمات محبت‌آمیز، یک بار با کشیدن دست محبت بر گیسوانش و یک بار هم با خرید عطر مورد علاقه مادر. یک بار هم با رفتار ملاطفت‌آمیز و شوخی. گاهی هم سرش را روی پای مادرش می‌گذاشت و به یاد دوران بچگی از او نوازش می‌گرفت. می‌گفت، «آدم پیر هم که می‌شود، در برابر مادرش احساس می‌کند هنوز بچه است.» همان احترام و محبت را برای پدر و مادر همسرش هم قائل بود. 


شهید رجایی در خانه خود حمام نداشت اما به خواهر‌زاده‌اش کمک کرد حمام بسازد.

*همه ماشین‌های تهران برای شهید رجایی است! / رئیس جمهوری که حتی در خانه حمام نداشت! 

فامیل و نزدیکان همیشه برایشان سئوال بود که چرا شهید رجایی با مشغله‌ای که دارد، برای خودش ماشینی نمی‌خرد، اما به اعتقاد شهید رجایی ماشین داشتن مایه دردسر بود و می‌گفت: «به جای اینکه ماشین برای ما باشد با مشکلاتی که پیش می‌آورد، ما در خدمت او قرار می‌گیریم!» بعد به شوخی می‌گفت: «ولی الان همه ماشین‌های تهران مال ماست. هر جا که بخواهیم برویم، تا دستمان را بلند می‌کنیم، فوری جلوی ما می‌ایستند و ما را سوار می‌کنند و تا هر جا که بخواهیم می‌برند! با این حساب چرا خودمان را به دردسر بیندازیم. پول می‌دهیم و دردسر نمی‌کشیم.» 

شاید اندیشه و باور بلندی که داشت یکی دیگر از دلایل عاقبت بخیری‌اش بود. او خودش را خادم مردم می‌دانست و در نظرش می‌آمد اگر ماشین داشته باشم دیگر از خدمت فاصله می‌گیرم و مانند بسیاری از مردمی که ماشین ندارند، نخواهم بود! او علاوه بر اینکه به سمت خرید ماشین نمی‌رفت، برای خواهر زاده‌اش حمام می‌ساخت اما برای خودش نه! «عاتقه صدیقی» همسر شهید رجایی می‌گوید: «پس از شهادت آقای رجایی، خواهرزاده‌اش که دیده بود ما در منزل حمام نداریم می‌گفت، برای من عجیب بود که می‌دیدم شما در منزل حمام نداشتید، اما دایی جان از حقوق خود به من قرض می‌داد تا در منزلم حمام بسازم. ایشان واقعاً از روی صداقت و عقیده این ایثارها را می‌کرد و من این را درک می‌کردم که هدف او این نیست که ما را محروم کند یا به ما بی‌علاقه است، بر عکس، در اینگونه مواقع غبطه می‌خوردم که چرا من این روحیه را ندارم». 


شهید رجایی عهد کرده بود قبل از نماز، ناهار نخورد.

*عهد طلایی هم برای خدا هم برای خلق خدا

شاید هم وفای به عهدش با خدا و خلق خدا دلیل دیگری برای عاقبت بخیری‌اش بود؛ عهد کرده بود، هیچ وقت قبل از نماز ناهار نخورد، اگر زمانی ناهار را قبل از نماز می‌خورد، برای جریمه دیر نماز خواندن دو روز روزه می‌گرفت! او دنیا را سه طلاقه کرده بود و این را همسرش می‌گوید، کسی که بیست سال با او زندگی کرد. 
او به قدری در وفای به عهدش برای خدمت به خلق خدا راسخ بود که حتی فرصت رفتن به خانه و حتی استراحتی مختصر را نداشت و حتی وقتی بیمار می‌شد، از پزشک می‌خواست تزریقات و سایر خدمات امدادی و درمانی را در محل کارش انجام دهد تا بتواند در فرصت‌های لازم به کار خود ادامه دهد. 

* رئیسی جمهوری که خادم بود! 

«سید کاظم اکرمی» یکی از وزیران آموزش‌وپرورش در دهه ۶۰ درباره شهید رجایی گفته است: «برای شهید رجایی«مقام» ارزشی نداشت که باعث تغییر رفتار ایشان شود. زمانی که رئیس‌جمهور بود روزی در آخر وقت کاری، یکی از نیروهای خدماتی سیب یا پرتقالی را پوست می‌کند و روی میز ایشان می‌گذارد. آقای رجایی به ایشان نگاه می‌کند و می‌پرسد چرا چنین کاری را کردی؟ میوه آوردی دستت درد نکند، اما پوست‌کندن آن وظیفه خودم هست نه شما! هرگز شنیده نشد که ایشان بگوید من وزیرم یا رئیس‌جمهورم و باید برایم چنین و چنان کنید.»


شهید رجایی معتقد بود؛ وظیفه هر مرد این است که در کارهای خانه به همسرش کمک کند.

* حتی از همسرش یک لیوان آب طلب نمی‌کرد! 

شاید هم دعای «الهی عاقبت بخیر شوی» همسرش بود که او را عاقبت بخیر کرد! در اوایل زندگی، نظر شهید رجایی این بود که وظیفه هر مرد این است که در کارهای خانه به همسرش کمک کند، اما همسرش کمک او را در شستن ظروف نمی‌پسندید و به او می‌گفت: «نمی‌خواهم کار کنید، خودم می‌شویم.» بچه‌ها که کوچک بودند، اگر نصف شب بیدار می‌شدند و گریه می‌کردند، او همسرش را بیدار نمی‌کرد! با اینکه چشمانش برای خواب له له می‌زند، خودش بچه را می‌گرداند تا آرام شود و مادرش را بیدار نکند. 

«عاتقه صدیقی» همسر شهید رجایی می‌گوید: «در تمام مدتی که با او زندگی کردم، کمتر پیش می‌آمد که در خانه از من چیزی بخواهد. بارها او را می‌دیدم که بلند می‌شد و می‌رفت آب می‌خورد و دوباره به اتاق برمی‌گشت. گاهی هم اگر چیزی را که می‌خواست پیدا نمی‌کرد، باز نمی‌گفت: مثلاً یک لیوان به من بدهید، می‌گفت، «مثل اینکه لیوان نیست.» 

در مرحله خواستگاری و صحبت‌های مقدماتی، خیلی صادقانه و خالصانه با همسرش برخورد کرد، طوری که خیلی از خصوصیات خودش را برای اینکه همسرش آگاهانه این وصلت را انتخاب کند برایش مطرح کرد. یکی از خصوصیت‌های خود را عصبانی بودن می‌دانست. همسرش بعدها متوجه شد این مسئله در آن حدی نبود که او می‌گفت، چون هیچ وقت عصبانیت خود را ظاهر نمی‌کرد، بلکه در اینگونه مواقع عکس‌العمل او رفتار خیلی خشک، اما متین بود. 


ذ

*از صبح تا ظهر با همسرش به خرید می‌رفت اما لب به شکایت باز نمی‌کرد! 

همسر شهید رجایی می‌گوید: «یک بار که برای خرید لباس بچه‌ها با آقای رجایی به خیابان رفته بودیم، از صبح تا ظهر او را به در مغازه‌ها می‌بردم تا بلکه بتوانم لباس دلخواهم را پیدا کنم. رفتار او در اینگونه مواقع به رغم مشغله زیادی که داشت، سکوت محض بود. با سکوتی که می‌کرد مرا وادار می‌کرد در خرید عجله بکنم و با حالت تسلیمی که در مقابل من نشان می‌داد، می‌خواست به من بفهماند که چقدر از دست من دلخور است. اما بدون اینکه کوچک‌ترین اخمی بکند یا حرفی را به زبان بیاورد، نشان می‌داد که دارد مرا تحمل می‌کند. همین سکوتش مرا وادار می‌کرد از خود بپرسم. چرا من باید کاری بکنم که او مجبور شود رفتار مرا تحمل کند، در حالی که اگر کار به صحبت و جدل می‌کشید، من هیچ وقت به این مسئله فکر نمی‌کردم. 

هر کس قیافه ظاهری او را می‌دید فکر می‌کرد آدم خشک و متکبری است، اما اگر با او زندگی می‌کرد، می‌فهمید نه اینطور نیست و خیلی افتاده و با محبت است. آقای رجایی در عین حال که فرد قاطعی بود، ولی در عین قاطعیت، مؤدب بود و احترام همه را رعایت می‌کرد. نسبت به افراد مسن خیلی احترام می‌کرد.» 


«کمال رجایی» پسر شهید رجایی در این سال‌ها با پشتوانه نام پدر وارد هیچ سازمان و هیچ پست دولتی نشده و از سهمیه فرزند شهیدی استفاده نکرده است. 

* با شوخی و خنده به بچه‌ها درس اخلاق می‌داد/ رئیس جمهور شد، اما معلم ماند!

شاید هم رفتار آرام و محبت پدرانه‌اش دلیل عاقبت بخیری‌اش بود. او با فرزندانش رفیق بود. در عالم رفاقت هم به آن‌ها درس زندگی می‌داد. برای بیدار کردن بچه‌های ۶ تا ۱۰ ساله‌اش، بالای سر بچه‌ها می‌ایستاد و با شوخی و با صدای بلند می‌گفت: «بلند صحبت نکنید که بچه از خواب بیدار می‌شود!» و چون خود بچه‌ها هم مایل بودند و ذوق داشتند، بلند می‌شدند. تأکید آقای رجایی این بود که قبل از اینکه آفتاب بزند، آن‌ها بیدار شوند. اگر می‌دید آن‌ها بیدار نمی‌شوند، بالای سر آن‌ها می‌نشست و با محبت و شوخی شانه‌های آن‌ها را مالش می‌داد و با آن‌ها حرف می‌زد که با لطافت و ملایمت بیدار شوند و بنشینند. 

بعد که بلند می‌شدند شانه آن‌ها را می‌گرفت و آن‌ها را تا نزدیک دستشویی همراهی می‌کرد و قبل از رسیدن به دستشویی با شوخی یک ضربه ملایم با کف دست به پشت آن‌ها می‌زد! با این روش‌های بسیار عاطفی و توأم با مهر و محبت می‌خواست فرزندانش به نماز عادت کنند و از این امر هم خاطره تلخی نداشته باشند. الحق و والانصاف هم در شغل انبیایی کم نگذاشت! برای همه اطرافیانش معلمی کامل بود. معلمی که وزیر شد اما معلم ماند، نخست وزیر شد اما معلم ماند و در آخر رئیس جمهور شد اما باز هم معلم ماند! شاید همین شغل بود که او را عاقبت بخیر کرد!

عاقبت بخیری را می‌توان در یادگارهایی که از او به جا مانده دید. فرزندانی که سادگی و آرامش را از پدر به ارث برده‌اند. «کمال رجایی» پسر شهید رجایی بر این امر صحه‌ می‌گذارد. پسری که در این سال‌ها با پشتوانه نام پدر وارد هیچ سازمان و هیچ پست دولتی نشده و از سهمیه فرزند شهیدی استفاده نکرده است و با دست رنج خودش در جنوب شهر تهران برای خودش مغازه‌ای دارد! 

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: شهید رجایی رئیس جمهور سبک زندگی عاقبت بخیری نماز اول وقت رئیس جمهور شد عاقبت بخیری شهید رجایی آقای رجایی معلم ماند نخست وزیر شاید هم یک بار بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۷۸۱۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شهید مقصودی معلمی دلسوز و وظیفه شناس بود

محسن صیفی کار در گفتگو با خبرنگار مهر، گفت: شهید مقصودی پس از فارغ التحصیلی از این دانشگاه به مدت سه سال در دبیرستان‌های همدان به تدریس درس ریاضی پرداخت، او یک سال آخر خدمت را در سمت معاون آموزش و پرورش استان همدان مشغول بود، در سال ۱۳۴۷ ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو دختر و یک پسر است.

وی با اشاره به اینکه شهید مقصودی از معلمان و مدیران برجسته در آموزش و پرورش استان همدان در دهه ۶۰ بودند افزود: بعد از سال ۶۰ مدیر کل آموزش و پرورش همدان دکتر سید کاظم اکرمی که یک دوره هم وزیر آموزش و پرورش بودند، شهید مقصودی را به عنوان معاون آموزشی خود انتخاب می‌کنند که بسیار انتخاب شایسته ای بوده است.

وی با بیان اینکه شهید مقصودی دبیر ریاضی در مدارس اطراف همدان و بعد هم در دبیرستان این سینا بودند اظهار کرد: ایشان بعد از اینکه مسؤلیت معاونت آموزش و پرورش استان همدان را می‌گیرند منشأ بعضی از تحولات خیلی خوب و مؤثر در همان زمان در آموزش و پرورش همدان بودند.

وی با اشاره به اینکه در آذرماه سال ۶۰ آقای مقصودی را در محله‌ی آقا جانی بیگ تقریباً همان نزدیک مسجد و سقاخانه آقا جانی بیگ توسط موتور سوارها داخل ماشین شخصی همراه با معاون خود که به سمت اداره آموزش و پرورش در حرکت بودند به رگبار بستند و شهادت می‌رسانند افزود: تا مدت‌ها پرونده ایشان مفتوح بوده وتا این اواخر هم تصور بر این بود که سازمان مجاهدین خلق ایشان را به شهادت رساندند چون خودشان گفته بودند که ما این کار را انجام دادیم.

وی افزود: با توجه به پژوهشی که بنده در سال ۱۴۰۱ انجام دادم یک پژوهش مفصل دوساله ای که به نگارش هم در آمده با اسناد به روزی که از مجموعه‌های امنیتی‌ها جمع آوری کرده بودند، موفق به نوشتن کتابی با نام " جشن تولد در بازداشتگاه "شدم البته یک رمان سیاسی تاریخی که مستندات آن بر ا ساس مطالعه زیاد، ابعاد قضیه و اسناد را بررسی کردیم و مشخص شد که ضارب آقای مقصودی در همدان گروه فرقان بوده است.

صیفی کار با بیان اینکه در سال ۵۷ ،۵۸ یک گروهکی تشکیل شد به نام گروهک فرقان که رئیس آن اکبر گودرزی یک بچه طلبه‌ای که افکار انتقادی و تفکرات دوگانه‌ای داشت افزود: این گروهک، شهید قرنی, شهید مطهری، شهید مفتح، آیت الله خامنه ای را ترور کردند، همه فکر می‌کنند شهید مطهری را منافقین ترور کردند در صورتی که آنها را گروهک‌های فرقان به شهادت رساندند و یک ضربه سنگینی به اسلام زده شد.

وی تصریح کرد: افراد این گروهک را دستگیر و اعدام کردند ولی ته مانده‌های اینها هنوز بودند و آمدند یک گروه هواداران فرقان در تبریز و همدان تشکیل دادند، این گروهک در همدان اولین گزینه یعنی شهید مقصودی را ترور و به شهادت رساندند.

وی با بیان اینکه ایشان اخلاق را سرلوحه زندگی خود داشت افزود: شهید مقصودی شخصیتی انقلابی، انسانی ساده، سیاست دان و سیاست مدار، شخصیتی که اصلاً جایگاه سیاسی نداشته و بسیار معلم متدین و اهل فکر و برنامه بودند وایشان می‌خواستند آموزش و پرورش را در استان همدان متحول کنند و خیلی تأثیر گذار بوده است.

وی با اشاره به اینکه سال‌های سال این پرونده مغفول مانده بود و معلوم نبود که ایشان را چه کسانی ترور کرده بودند افزود: با این کتاب که البته هنوز رونمایی نشده، آقای مقصودی را آنها ترور و به شهادت رساندند و یک ضایعه‌ای برای استان همدان بود.

وی در ادامه به شخصیت شهید مقصودی اشاره کرد و افزود: ایشان یک انسان وظیفه شناس، متعهد، منظم، انقلابی، دوستدار امام، دانشور و دانش دوست و در رشته خود متخصص و باسواد، خیلی دلسوز و همراه و در خانواده هم همسری مهربان و پدری وظیفه شناس بودند.

این پژوهشگر همدانی گفت: شهید مقصودی و خانواده‌اش از سوی منافقین با تماس‌های مکرر، به مرگ تهدید می‌شدند ،۲ الی ۳ بار داخل منزلشان نارنجک‌های دست ساز انداخته بودند، تا این حد آقای مقصودی یک چهره ارزشمند و درجه یک در همدان بودند که در صدد آسیب به ایشان بودند، در آخر ایشان را به شهادت رساندند.

وی با اشاره به اینکه وصیت نامه ایشان یک وصیت نامه عجیب بوده و بزرگی این مرد را در همان وصیت نامه کوتاهش می‌توان دید بیان کرد: ایشان خودشان پیش بینی می‌کنند و می‌گویند که من را منافقین ترور و شهید خواهند کرد، این یعنی پیش بینی شهید مقصودی از آینده خود را داشته و به فیض شهادت نائل می‌شود ولی ایشان همچنان شهید گمنامی در همدان است.

وی با بیان اینکه در رابطه با شهید مقصودی در همدان یک کار پژوهشی و بایسته در مورد ایشان انجام نشده است افزود: امیدوارم این کتاب یک مقداری ایشان را معرفی کند، در آن کتاب بنده خواستم ابعاد سیاسی و موضوع گروهک‌های سیاسی را که در همدان بودند همچون گروه هک‌های فرقان و حدید که در همدان با هم ارتباط داشتند و در یک برنامه‌ای ایشان را به شهادت رساندند داشته باشیم.

وی تصریح کرد: در دهه‌ی ۶۰ گروه فرقان و حدید متفاوت بودند ولی نتیجه کارشان یکی بود اینها می‌خواستند به جمهوری اسلامی ضربه بزنند ویکی از ضربه‌های آنها حذف فیزیکی شخصیت‌ها بود که در سال ۵۹ تا ۶۰ یک موج عظیمی از ترور در کشور راه افتاد، آنها نخست وزیر، رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه را به شهادت رساندند در واقع هدف آنها ارکان نظام جمهوری اسلامی بود.

صیفی کار ادامه داد: سازمان منافقین خلق هر کسی را که شکل و شمایل حزب الهی داشتند، یا بعضی‌ها را به خاطر اینکه عکس امام را زده بودند در مغازه‌هایشان یا ریش داشتند و در نماز جمعه شرکت می‌کردند ترور می‌کردند در واقع شهید مقصودی یکی از این شخصیت‌ها بود و یک شخصیت تأثیر گذار در همدان و در آموزش و پرورش بودند.

وی افزود: این گروه‌ها ریشه اصلی، معنوی و فکری همان التقاطی که عرض کردم را نتوانستند تفکیک کنند آنها یک اعتقاد خوارجی داشتند و آدم‌های جاهل و مؤمنین متمسک جاهل و احمق یعنی آدم‌هایی که نمی‌توانستند تشخیص درستی از واقعیت‌ها و حقایق بدهند، هواخواهی، دنیا طلبی و سهم خواهی اینها بر اساس خواسته‌هایی که می‌خواستند ولی به آن نرسیدند، بر اساس همان عقده‌های روانی که داشتند آمدند و تعدادی را ترور کردند، در استان همدان قرعه به نام شهید مقصودی افتاد و سه نفر را در همدان ترور و به شهادت رساندند، مهره اصلی که با هدف و برنامه بود شهید مقصودی بودند چون شخصیت ایشان یک شخصیت تأثیر گذار در استان همدان بود.

کد خبر 6097596

دیگر خبرها

  • تقدیر از اقدام برجسته بانک سپه در مدیریت یارانه پرداختی دولت در حوزه آرد و نان
  • یادواره شهدای معلم شهرستان دیر برگزار شد
  • بیشترین مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در دوره اخیر برای آموزش و پرورش بوده است
  • توقیف ۴۴ هزار تُن روغن غیرقابل مصرف‌ در بندر شهید رجایی
  • پایان آخرین تعمیرات دوره‌ای واحد‌های بخاری نیروگاه شهید رجایی
  • اژه‌ای: وضع بنادر و انبار گمرکات با نقطه مطلوب فاصله دارند
  • با نقطه مطلوب وضعیت بنادر ،‌گمرکات و انبارها فاصله داریم
  • وضعیت بنادر، گمرکات و انبارهای «تملیکی» و «توقیفی» بهتر شده است
  • استمرار جنایات سبعانه رژیم غاصب صهیونیستی در غزه
  • شهید مقصودی معلمی دلسوز و وظیفه شناس بود